رضا شاه

رضا شاه

رضا شاه پهلوی

تابلوهای کاشی سیاه قلم چهره ها
برند : گالری دستین

چهره : رضا شاه
رنگ : سیاه و سفید

ویژگی های محصول

سایز : 20 * 20 Cm
نوع کاربری : تزئینی

تغییر در سایز، رنگ و طرح بنابر درخواست شما عزیزان امکان پذیر است.‌‌ امکان ارسال سفارش به سراسر کشور‌ ‌وجود دارد.

رضا پهلوی (زادهٔ ۲۴ اسفند ۱۲۵۶ در سوادکوه، مازندران – درگذشتهٔ ۴ مرداد ۱۳۲۳ در ژوهانسبورگ، آفریقای جنوبی) که به رضاشاه شهرت دارد و با عنوان رسمی اعلی‌حضرت همایونی شاهنشاه خطاب می‌شد، نخست‌وزیر ایران از سال ۱۳۰۲ تا ۱۳۰۴ خورشیدی و پادشاه ایران از ۱۳۰۴ تا ۱۳۲۰ خورشیدی و بنیان‌گذار دودمان پهلوی بود. پادشاهی رضاشاه پایان فرمانروایی قاجاریان و آغاز دوران نظام پهلوی بود. وی دوران خردسالی را در فقر گذراند. از نوجوانی به نظام پیوست و مدارج ترقی را پیمود. در ۲۵ دی ماه ۱۲۹۹ از سوی ژنرال انگلیسی ادموند آیرونساید بعنوان فرمانده قوای قزاق منصوب[۴]و ۲ ماه بعد در کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹، نیروهای قزاق به فرماندهی رضاخان تهران را اشغال کردند. رضاخان ابتدا در مقام وزیر جنگ، بسیاری از ناآرامی‌ها و راهزنی‌ها را از بین برد. در ۳ آبان ۱۳۰۲ رضاخان با فرمان احمدشاه قاجار به نخست‌وزیری گمارده شد و ابتدا تلاش ناکامی در جهت جمهوری‌خواهی کرد؛ ولی در سال ۱۳۰۴ به پادشاهی رسید. سرانجام در سال ۱۳۲۰، پس از اشغال ایران به دست متفقین، با اولتیماتوم بریتانیا وی مجبور به ترک ایران و واگذاری سلطنت به ولیعهدش شد. سه سال بعد در شهر ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی درگذشت.

پادشاهی رضاشاه شاهد ایجاد نظم نوین بود. مدافعان رضا شاه او را پدر ایران نوین می‌دانستند. کسی که توانست نهادهای مدرن را در ایران تأسیس کند از دانشگاه تا ارتش و از دادگاه تا راه‌آهن. از سویی دیگر مخالفان رضا شاه او را مسئول بر باد رفتن مشروطیت در ایران می‌دانند و معتقدند اگر چه پهلوی اول توانست نظام حکمرانی به ظاهر مدرنی تأسیس کند اما دموکراسی، مجلس، انتخابات و آزادی را در ایران نابود کرد.پادشاهی وی از سوی حامیانش دیکتاتوری منور نامیده شد که آرمان‌های جنبش منور الفکری در ایران را پی گرفت، اما بتدریج منورالفکران حامی خود نظیر محمدعلی فروغی، علی اکبر داور و عبدالحسین تیمورتاش را از قدرت حذف کرد و بدل به نوعی استبداد فردی گشت.

او برای تضمین قدرت مطلق خود، روزنامه‌های مستقل را بست، مصونیت پارلمانی را از نمایندگان گرفت و احزاب سیاسی را از بین برد. او با تبدیل مجلس به نهادی مطیع و تشریفاتی توانست وزرای دلخواه خود را تعیین کند. حزب تجدد که صادقانه از رضاشاه پشتیبانی کرده بود، نخست جای خود را به حزب ایران نو و سپس حزب ترقی (سازمانی به تقلید از حزب فاشیست بنیتو موسولینی و حزب جمهوری‌خواه مصطفی کمال آتاترک) داد؛ ولی همین حزب ترقی نیز به زودی به گمان اینکه اندیشه‌های خطرناک جمهوری خواهانه دارد برچیده شد. او با به دست آوردن قدرت بلامنازع، اصلاحاتی اجتماعی را آغاز کرد. رضاشاه در دوران قدرت، اصلاحاتی انجام داد که هرچند قاعده‌مند نبود، نشان می‌دهد که وی خواهان ایرانی بود که از یک سو رها از نفوذ روحانیون، دسیسه بیگانگان، شورش عشایر و اختلافات قومی، و از سوی دیگر دارای موسسات آموزشی به سبک اروپا، زنان متجدد و شاغل در بیرون از خانه، ساختار اقتصادی نوین با کارخانه‌های دولتی، شبکه‌های ارتباطی، بانک‌های سرمایه‌گذار و فروشگاه‌های زنجیره‌ای باشد. او برای رسیدن به هدفش (بازسازی ایران طبق تصویر غرب) دست به مذهب‌زدایی، برانداختن قبیله‌گرایی، گسترش ملی‌گرایی، توسعه آموزشی و سرمایه‌داری دولتی زد.

اگر چه رضاخان با پشتیبانی انگلستان و با کودتا در عرصه سیاست ایران رخ نمود اما وی شاهی را مدیون پشتکار و اراده اش در نظم دادن به امور در سمت سردار سپه ای و نخست‌وزیری بود.